من با یک زن دیگر گرفتار شدم - هر دو را لعنت کنید تا با زباله ها برخورد نکنند! در خانواده ، شوهر به خوبی لعنت می کند و پس از کار ، به معشوقی که می تواند با خدمتکار استخدام شده برای تمیز کردن عمارت بخوابد ، محاکمه می کند. معمولاً بازی های لزبین از دید خارج می شوند زیرا در اوایل صبح اتفاق می افتد ، وقتی رئیس خانواده به سر کار می رود اما یک بار اسناد مهم را در خانه فراموش می کنید. لیست مشخصی از اوراق در صندوق امانات شخصی پنهان شده بود ، جایی که مرد با سرعت از آنجا خارج می شد ، اما با اشک های بیرون آمده از اتاق خواب سردرگم می شد و یک ظروف سرباز یا مسافر وحشتناک وارد اتاق شد که بالش ها در یک آشفتگی آشفته ، پتو را روی زمین پاره کرد. مرد دو بدن زن برهنه را دید که یکی از آنها بسیار بصری یادآور چهره یک زن بود. بدون نزاع و رسوایی ، مرد ساکت نزدیکتر شد ، لبخند حیله گرانه ای بر چهره خود زد و از روح دوست عزیز خود پرسید: "عزیزم ، شما سرگرم کننده هستید؟" ظاهر خودجوش شوهرش به هیچ وجه باعث برهم خوردن زن هیجان عکس کس و کون خفن زده نمی شد ، هیچ ترسی در چشمان او وجود نداشت ، فقط میل به بازگشت یک سکه گرانبها به مردی بود که برای هر کاری آماده بود. بلوند التماس می کند که معشوق او تبدیل به سومین حلقه در زنجیره معاون شود ، خدمتکار با عجله او را در معرض دید خود قرار می دهد ، انگار از جیب او خارج شده است که پول برای او می آید که هزینه کار را بپردازد. بعد از پیشنهاد مضاعف که توسط لزبینها مورد معضل واقع می شود ، معامله برای یک تاجر معنای خود را از دست می دهد ، زیرا تمام غرایز او برای تأمین لذت فرازمینی با زنان سازگار خواهد شد!