قریب به اتفاق یوجین مدتهاست که به شکلی مشکوک به یک کارفرمای هوشمند ، قوی ، قدرتمند و از همه مهمتر ثروتمند نگاه می کند ، او نه تنها کارفرمای او بلکه یک کیف پول است که از آن می توانید برای بقیه عمر خود به آرامی صورتحساب تهیه کنید. یک تاجر بیشتر وقت خود را در محل کار می گذراند ، خانواده ای ندارد ، روسپی نمی کند ، آنها را دختران کثیف می داند ، اما می تواند با یک خانم زیبا و جوان از یک خانم تمیز کننده آرامش برقرار کند ، فقط باید او را سرنخ کند. اوژنیا با یک لباس معمولی کار می کند ، و به سختی پشتی پرپشت خود را می پوشاند ، عکس متحرک کیر جوراب های برفی سفید روی زیبایی روی پاهای او نشسته اند ، در زیر آن بیدمشک کامل او قابل مشاهده است. فاحشه در دستان خود اسپری کرد تا گلهایی که در اتاق محو شده بودند را تازه کند ، با بازی با شوخ طبعی شروع به رقص کنار میز ، نانهای معاشقه کاهنان شیرین کرد و سپس آن پولدار منفجر شد. او آنقدر مشتاق بود که ژنی را فریاد بزند که حتی قول داد حقوق خود را نیز بالا ببرد. آقا ارجمند تبدیل به یک منحرف منفجره ، انفجاری ، پیشگیرانه شده ، با تمام سرعت انگشت خود را در نقطه مزدور قرار داد ، cunnilingus را به همان اندازه گونه شکل گرفت ، آسان بود که دهان دختر را پس از این همه بدهد ، و سپس حفره های زیبای او را در قسمت زیر کاسه به کارفرما بدست آورد.