کتیای زیبا نمی خواست با دوست پسر جدیدش راهی تاریخ شود ، اما در خانه حوصله خود را داشت ، بنابراین این جلسه صورت گرفت. آن مرد مهربان و شجاع بود ، به علاوه طبیعت عاشقانه به سمت او پرید و زوج پس از پیاده شدن در یک کافه برای پیاده روی در اطراف شهر پوشیده از برف ، از آنجا خارج شدند. با گذر از آپارتمان ، آن مرد از عكس كس وكير سرماخوردگی شکایت کرد و او را به پشت گرفت. مرد جوان به همراه خانم خانم رفت و در آنجا مشغول تهیه چای داغ بود و ماساژ آن چنان زیبایی جالبی داشت. دستان گرم او اشتیاق به خوابیدن در جوجه را تحریک کرد ، و کودک تصمیم گرفت بدون کاندوم ، این کار را انجام دهد ، و نیت مرد جوان را برای زور بررسی کرد. پسر آنقدر عاشق کتجا شد که پس از اولین لعنتی حاضر شد زندگی خانوادگی را با او شروع کند. او گربه ی همراه خود را لیسید و زبان داغ خود را در اعماق درون خود پرتاب کرد ، سپس از طرف شریک زندگی خود درخواست پاسخگویی کرد. کاترین در شجاعت و فداکاری از شریک زندگی خود سیراب کرد ، سپس قلاب خود را برای آزادی و لذت متقابل قاب کرد.