دو روسپی ایون و پاملا که در یک فاحشه خانه کار می کنند ، نتوانستند مشتری را به اشتراک بگذارند. این مرد ثروتمند لعنتی بسیار بزرگ و بدون حرص و جوش پرداخت زیرا ارزش جنگیدن برای توپ هایش را داشت. دختران در اتاق استراحت مشتری مسابقه واقعی ترتیب دادند ، برنده باقی ماند و بازنده خالی ماند و حفره غیر عایق شد. یوونا شروع به خوشحال کردن مرد با دمیدن کون وکس خفن ماهرانه خود کرد و پاملا یک دیلدوی بنفش را برداشت تا سوراخ هایش را بگیرد. پس از شکایت ، فاحشه شکاف او در خمیازه را محاسبه کرد ، شکافهایی که می خواست به لبهایش چسبیده باشد. اما آقا عاقل و باهوش تصمیم گرفت كه از دختران امتناع ورزد ، برعكس ، او شوخی نشسته تنها را دعوت كرد تا با لبانش لمس كیرش كند. پاکر پاملا با خوشحالی زانو در برابر تخمهای دهقان لجباز زانو زد ، دست چپ او به طور اتفاقی دست تاج ایوونا را لمس کرد و پاهایش را به صورت کشیده روی نیمکت پخش کرد. دختران آتش بس موقت را اعلام كردند و شام غيرقابل فراموشي زيبا از پشت سر گذاشتن آن را براي مشتري فراهم كردند.