آنها مدتها قبل در مدرسه یکدیگر را می شناختند. سپس مسیرهایشان شکافت ، او به دانشکده پزشکی رفت ، او به دانشگاه رفت و به نوعی اتفاق افتاد که در خیابان ملاقات کردند. معلوم شد که در جاده هستند و تا وقتی که در ورودی پسر خوش تیپ بودند ، شیرین گپ زدند. او نیز مانند یک آقا واقعی ، یک شیرینی را دعوت کرد تا برای یک فنجان چای بیاید ، و او موافقت کرد - متاسفم که خیلی سریع چنین همکار موافق را ترک کرد. آنها قبلاً تصور نمی کردند که در کنار هم باشند ، اما اکنون که او به دختری جذاب تبدیل شده بود ، آتش میل غیرقابل تحمل بازی در او را با زبانی روشن از شعله های آتش شروع کرد. دختر همان احساس را داشت و هنگامی که دست ترسو او پاهای بلند و باریک او را نوازش می کرد ، بدون لحظه ای از تردید ، یک بوسه پرشور بر روی لب های او جواب داد. لباس های غیر ضروری به طور کامل از بین رفت ، دستهای داغ به دنبال فرصتی برای نوازش بدنهای جوان بودند و هنگامی که زیبایی بدن محکم آلت تناسلی را در زیر کف دستش احساس کرد دیگر نتوانست خود را مهار کند و با خوشحالی آن را در دهان بازش گرفت. کودک مکنده بسیار ساده بود ، او بارها آموخته بود عکس کس و کون سکسی که چگونه دمیدن ماهرانه انجام دهد ، اما بیدمشک فعلی او به او احتیاج داشت ، بنابراین وقتی وارد بهشت مرطوب مخملی خود شد ، تمام ستارگان ارگاسم باورنکردنی در چشمان شهوت او منعکس می شدند.