بله ، بدهی کارت ، مطمئناً بدهی افتخاری است ، اما چنین است؟ ... آنها مدتها کارت بازی عکس کیرتوکس وکون کردند و آن مرد کاملاً از دست رفت. در آخرین شرط ، او ، بدون هیچ پولی ، دوست دختر خود Mashenka را قرار داد. او خیلی خوب می دانست که خیلی دوست دارد مردی را که اکنون از دست داده است دوست داشته باشد ، اما او امیدوار است که از پس آن برآید ... البته: او با کارت ها از شانس نبود - عاشق شد و وحشت نکرد! او بدون قید و شرط از دست داد ... در خانه ، او در همه چیز به محبوب خود اعتراف کرد ، اما با کمال تعجب ، او او را بخشید و حتی موافقت کرد که به برنده تسلیم شود. و سپس روز حسابرسی فرا رسید. همه آنها در کنار هم روی تخت نشسته بودند ، او بر حضور واجب خود اصرار داشت و بازوی افراد دیگر آن بدن بی نظیر باریک ، ملایم و نرم ، دختر بلوند بی شرمانه و بی شرمانه که تا همین اواخر فقط او بود را در آغوش گرفت. در کمال تعجب ، صاحب جدید او معشوق بسیار مودب و مفید بود: او فوراً طعمه خود را نفهمید ، اما با دستان ماهر خود شکاف صورتی لرزان او را آماده کرد ، آنقدر سرد که آب نبات می خواست به سرعت عضو ضخیم و دهانی خود را بگیرد. قبلاً افکارش به او رسیده بود ... و وقتی او را با دقت روی کمر گذاشت ، با دقت وارد او شد و با اشتیاق لعنتی را آغاز کرد و سعی کرد تا آنجا که ممکن است به او لذت ببخشد ، در نهایت فکر کرد ، پایان غیرقابل کنترل و زندگی با دوست پسرش ...