کودک نیکول بکسلی با خنده خندید - او تلفن همراه خود را بدون اینکه قفل ببندد دور کرد. نامادری ناپدری برای تماشای تصاویر روی دستگاه بالا رفت و دید که نامادری او برهنه جلوی آینه در حال نمایش است. او می خواست عکس های صادقانه ای از یک زن جوان برای چند پسر ارسال کند ، اما او برای مشکلاتش وقت نداشت. پذیرنده مودبانه مرد بدبخت را تهدید كرد كه با مادر خود در مورد سوء رفتار صحبت كند. شیطان کوچک شروع به عصبانیت کرد ، عکس کوس گوشاد اشک ریخت و خواهش کرد که راز را فاش نکند. به نظر می رسید قدرت همه جا این کلمه بر خویشاوند سیاه پوست تأثیر می گذارد ، اما به محض اینکه احساس شلخته ایمنی احساس امنیت کرد ، دست خود را زیر سینه بند کودک قرار داد. ایده عالی او در اغوا کردن یک ناپدری بزرگسال ، 100٪ موفق بود. عوضی مشغول رابطه جنسی با هر مردی می خواست ، بنابراین او از نشانه صمیمیت به عنوان فرصتی برای لعنتی با مواد منفجره و همچنین فرصتی برای پوشاندن سرنخ ها استفاده کرد. نامادری یک مخروط گوشتی را بیرون کشید ، سرش را با یک پنجه پیچیده به دهانش تعویض کرد ، تقریباً لبهایش را فشار داد ، مانند گوشت بین پاهایش. مینیسک جوان سوت را گرفت و اشتهای او را صاف کرد و آن را با فشار انداختن گلوی خود به سمت بیضه ها انداخت. دختر ساده لوح موهای تاریک معتقد بود که ناپدری او در یک ثانیه به او ارگاسم می دهد ، شلوار خود را می کشد و او را روی الاغ قرار می دهد. این یک اشتباه بود ، زیرا خانواده هایی با ظاهراً شریف و مهربان می خواستند چیزی کمتر از یک زن جذاب که هورمون ها باعث عدم لذت جسمی می شوند ، لعنتی کنند. این نقشه نامادری او را مجبور به عرق کردن کرد و تنها پس از آن اسپرم خود را تغذیه کرد و به یادآوری قوام چیزی بین ماست و ماش بود.