بابا توماس به دیدار پسر بی مایه یک حرامزاده رفت و یک سیندی بلوند کامل در حال انجام این برنامه بود. هنگامی که پدرش آپارتمان فرزندی را خریداری کرد ، با زن جوانی به نام دیگری روبرو شد و همین امر باعث شد تا به طور تصادفی از اطلاعات محرمانه جدا شود - کاشف درست کنار دو مرغ! دختر فریب خورده با احتیاط الاغ خود را روی تختی خیالی فریاد زد ، به چهره ای زیبا تکیه داد و تقریباً به اشک های نارضایتی فرو رفت. یک مرد بالغ پدرانه کودکی نجس را در آغوش گرفت ، او را به آرامی كس كون كير روی پیشانی بوسید و اعتراف کرد که به او آموخته است که چگونه راه رفتن پسری را توسط زنان معتاد به لعنتی انجام دهد که احساس نسبت خود را از دست داده است. دانش آموز قادر به مهار دانش آموز بدون ترمز نیست ، اما دختر هنوز این فرصت را دارد که با خوابیدن با پدر و مادرش ، انتقام سوء استفاده از ناموس را بگیرد. شکر به طرز فروتنانه ای عمل کرد و چهره خود را اطمینان بخشید ، گویا به طور اتفاقی کف دست خود را بر روی بند پدر پدر توماس استراحت داده بود ، و در حال حاضر در شر غول پیکر او سهمی وجود داشت. بله ، برای پوشیدن چنین تلخی در شلوار خود ، باید مرتباً آن را در راستیشکا ببندید و یا چکمه خود را ببندید تا به نسبت های خیره کننده متورم شود! پس از تصمیم به برقراری رابطه جنسی با یک زن بالغ ، سیندی دو بار برنده شد - انتقام بردن از حرامزاده و لذت بردن از لذتی که قبلاً با دوست پسرش تجربه نکرده بود!