بابا السا ژان به پدرش التماس کرد که یک ماشین جدید را برای او بخرد ، زیرا راننده بی دقلی چنگک های قدیمی را به روی تنگی تکه تکه کرد. گدای بیکار اعتماد به نفس پدر خود را به وجود نیاورد ، بنابراین وی قاطعانه از تحقیر بیکاران در کنار گذاشتن پول به خصوص برای یک وسیله نقلیه گران قیمت خودداری کرد. همسایه جدید کیران لی به طور تصادفی گفتگو با اقوام را که اخیراً در آپارتمان ساکن شده بودند ، شنید. این مرد منتظر ماند تا زن جوان با مشکل خودش تنها باشد ، عکس کون وکس خارجی روی میز کارش نشست و چک را با مبلغ تکان دهنده تحویل داد. زن هوشمند بلافاصله فهمید که چنین هدایای گران قیمت به صورت رایگان ساخته نمی شود ، بنابراین او پرسید که غریبه چه می خواهد. و چه کسی می تواند یک دم دستی لاک پشت جوان را بخواهد؟