الماس فاکس در طول سال ها فهمید که او به دنبال جاه طلبی های لزبین نخواهد بود. بنابراین ، لزبین لعنتی با مردی دگرجنسگرا ازدواج کرد که در خانه ای با فرزندان بالغ زندگی می کرد. بابی مخفیانه دختر بچه کندال کراس را به همراه پدرش به رختخواب کشید و لب دادنسکسی شبها او را تحت فشار قرار داد و صبح او را اسکورت کرد تا در مقابل فیدر گرفتار نشود. روز بعد ، او شروع به خودارضایی برای پسر مادربزرگ خود کرد زیرا جفت میله های پرتاب شده توسط شوهرش لذت مطلوب را به همراه نیاورد. کشیش مهمان را تعقیب کرد ، که مجبور شد به اتاق خواب پدر و مادر دزدکی کند ، جایی که یک لرز سرگیجه یک مست با دو سر نوشید. مادر همزمان با هر دو سوراخ زیر کمر ، با دیلدو لعنتی می کرد ، اما نگاه دخترک ناز باعث تغییر برنامه ها می شد. مسئولیت متقابل ویکتوریا باعث می شود که همه شرکت کنندگان در گنگ و شرارت مجبور شوند که دهان خود را بسته نگه دارند زیرا ظاهر اطلاعات ناخواسته ، هر کسی راز اسرار بستگان را دلسرد می کند.