شروع زندگی جدا از والدین بسیار دشوار کوسپستون است. بنابراین کودک ما مشکلی داشت: والدینش آپارتمانی را برای او خریداری کردند ، اما پول زیادی برای تعمیرات خرج نکردند. و او تصمیم گرفت همه چیز را به شکلی بزرگ سازماندهی کند! بله ، فقط پول تمام شده بود ... بنابراین او در آنجا به عزاداری نشسته بود که یک دوست دیرینه به او نگاه کرد و وقتی دلیل قتل دختر را فهمید ، شروع به کمک کرد. یک تماس همه چیز را تصمیم گرفت. نیم ساعت بعد ، مردی با کیف پول محکم روی در آستان ظاهر شد و بدون اتلاف وقت ، زباله را در رختخواب قرار داد. فقط برای اندازه گیری دما نیست. او با کلیک بر روی بستن بر روی شورت ، او به آرامی پنجه چرخان را به سمت لطافت ملایم جوجه قبلاً هیجان زده حرکت داد. فهمید که هیچ چیزی برای از دست دادن ندارد ، تصمیم گرفت به لذت خود نیز شیر دهد ، با اشتیاق مکیدن کرد و به بوسه های خیس خود پاسخ داد. شرم آور بود که به «حل مسئله» نگاه کنیم: همه قبلاً او را فراموش کرده بودند و او به طرز بدبختی مدت طولانی فکر کرده بود ، برای روزهایی که این عوضی شاخی او را نیز لیس می زد. در پشت سر او ، جایی که سعی در نگاه نکردن داشت ، اما نگاهش هنوز او را در آنجا جلب کرد ، کودک در حال حاضر در حال مکش عمیق طولانی بود ، تقریبا "حامی" خود را از تخت پایین می آورد. و سپس آن مرد روی تخت دراز کشید ، با دمیدن ، فشار مخرب خود مست کرد ، و مشتاقانه او را پاره کرد ، و او را فارغ از اندازه سوراخ هایی که دیک جدی او مشت کرده بود ، فریاد زد. در پایان ، همه راضی شدند: csypa پول گرفت ، مرغ کلاسیک "غنی" و "ناجی" کلمه سپاسگذاری.