استاد Destiny دیکسون با بهره گیری از عظمت خود در کنار بی سوادی دانشجویی ، جرات کرد یک دانش آموز را در الاغ لگد بزند. والدین دانش آموزان برای شکایت از این حمله به مدیر اصلی مراجعه کردند و منتظر رضایت از یک جمله مشابه برای یک زن بزرگسال بودند. رهبر ، بدون کوچکترین دلخوری ، به همکار گونه ی چوپانش دستور داد که انجمن کیرتوکون با یک تخته میز بایستد تا با یک خط کش فلزی ، یک سیلی شلیک کند. این مرد حاضر بود از هر جد جد غریب بخاطر عدم شکایت در هیئت مدیره یا دادگاه شکایت کند. پس از چند ضربه شدید الاغ بلوند خیلی قرمز شد ، باسن شروع به شبیه میوه های گوجه فرنگی کرد ، اما مدیر از توقف آن امتناع ورزید. او با آگاهی از وابستگی این اداره به خود شکنجه سادیستی ، سلیقه ای پیدا کرد. در حین ضربات ، مرد مذکر لبخند دزدگیر Destiny Dixon ، واکنش های شدید او و تمایل او به چرخش تا زمانی که زین شروع به ترکیدن کرد ، دید. قدم بعدی در تصحیح خانم ، مکش اجباری بود که والدینی که در اعدام حضور داشتند دوست نداشتند. والدین لرزان باعث ایجاد انزجار مانند سیگار کشیدن به رئیس در مقابل غریبه ها نشد!