سبزه زیبا ، پس از یک شب تعطیل با مرد جوان ناشناس ، قصد داشت به سرعت آپارتمان خود را ترک کند. پوپسک زبانش را در آغوش گرفت تا در آغوش بکشد ، جایی که احساس کرد خروسش احساس لرزیدن می کند. با جرعه جرعه ، دلبند او به یاد یك كاسه خرد شدنی افتاد كه به سختی می توان به حنجره او فشار داد. بین پاهای مهمان ، همه چیز کاملاً مرطوب بود ، مثل هنگام رابطه جنسی وقتی شریک زندگی او بدون استفاده از چربی دارویی او را به داخل اجاق گاز کشید. دختر شوخ طبعی فکر نکرده است که عکس کوسو کون خداحافظی کند صبح زود ، او فقط می خواست در نهایت در کمی شکم خورد ، که مزایای بسیاری برای او فراهم کرد. آن مرد از ضربات صبحگاهی از خواب بیدار شد ، پیستونش در حالت آماده باش بود و روحش می خواست ادامه مأموریت مقدماتی را که آغاز شده بود ، بخواهد.