دوست دختر اروپایی سامانتا هیز به همراه مادرش به ایالات متحده پرواز کرد تا شانس خود را برای تحقق رویای آمریکایی امتحان کند. میهمان جوان وقت زیادی را در خانه گذراند و به دنبال جای خالی بود و به عنوان یک تخلیه ، بازی های کنسولی را به خود جلب می کرد. یک روز بد ، با حذف مادر سوفی ماری ، بی رحمانه اطلاعات را حذف نکرد. این یک ضربه جدی به روان پاستور لوکاس فراست بود. کودک از غم و اندوه ناراحت بود ، زیرا بازگشت هیچ پیشرفتی غیرممکن بود. نامادری با تلاش برای آرام کردن پله های سرکشگرانه ، پوسته خود را در معرض نفوذ آلت تناسلی خود قرار داده و سینه اش را در معرض بوسه قرار می دهد. سامانتا خیانت متعارف همسرش را با فرزندانش دید. روان کریستالی دختر از تصویری که دیده بود از هم پاشید. مادر سوفی نتوانست شرم و شرمندگی را که بر روی گونه های صورتی عکس سکسی کوس وکیر او پدید آمده بود ، غلبه کند ، اما لوکاس با بوق روی نیمکت ماند ، که در آن بسیار ناامید بود. اروپایی ناگهان به یاد می آورد که او همچنین زنی است که مدت طولانی با مردان رابطه جنسی نداشته است. این بلوند در مورد صمیمیت تصمیم می گیرد ، با این فرض که بعد از چند دقیقه برادرش یکپارچه به رابطه جنسی گروهی منتقل شود ، جایی که او و مادرش مجبور می شوند آلت تناسلی خود را خوشحال کنند.