آنها این کار را هر روز چندین بار انجام می دادند. و چگونه می توانستند این کار را انجام دهند اگر در یک شهر عاشقانه ترین ، شهری با عشق دیوانه و پرشور - در پاریس! او این روز را برای تولدش به او هدیه داد و او فقط با خوشحالی درخشید. حتی امروز که آنها از سفر بعدی خود بازگشتند ، که به سختی از آستانه یک اتاق هتل لوکس عبور می کرد ، حتی وقت نداشت که بارانی جذاب خود را بریزد و درست در پاهای او در راهرو غرق شود ، از تیرک شلوار عکس کوس وپستون جین خود را خاموش کرد و دیک بلند خود را با قدردانی باورنکردنی از او فرستاد. با دهان گرمش او آن را بر روی گردن فرو برد ، آن را با دقت با انگشتر محکم لب های حسی صیقل داد ، یک زبان بازیگوش که هر میلی متر گوشت سنگ جامد را بررسی می کند. او او را در آغوش گرفت و او را به اتاق نشیمن منتقل كرد ، جایی كه سرانجام آن را برید و نشست ، با نفوذ به اعماق خیس آبشار فعلی خود مانند یك كون مهمان نوازی. او فریاد کشید ، مردانه چشمگیر خود را به دست گرفت و با عادت به او ، جهشی شدید را رقم زد و از فروش عمیق خود لذت برد. موجی از ارگاسم شیرین غیرقابل کنترل بر سر او ایجاد شد ، و او در حالی که در سرطان خود ایستاده بود ، مشتاقانه از او خواست که دست نکشید.