پراگ شب قدر قلب شلخته بی عکس کوس و کون وکیر ارزش کاپریس کوچک را لمس کرد که حتی او به یک شاهکار نمایشگاهی نیز راه یافت - خیابان خیابان قدیمی شهر را برید و به سمت به یاد ماندنی ترین مکان ها رفت و به دوستش جذابیت های باشکوه خود را نشان داد. شب کسی در هیچ کجا وجود ندارد ، بنابراین عوضی به راحتی سینه خود را در چشمه نیش می زند ، در رودخانه ساختمان قدیمی به سرطان مبتلا می شود ، در پارکینگ خودارضایی می کند. ویت میت تمام آن خاطرات را در خاطره خود جمع آوری کرد و تصمیم گرفت او را در مسیر عزیمت به زادگاهش رها کند تا روحش به بخشی فراموش نشدنی از کشور عقب نشینی نکند ، نیپل اتومبیل را در پیاده رو جلوی یک گودال بی نهایت طولانی اما کم عمق پارک کرد که در جریان سیل شکل گرفت. میدان سیلاب ، منتظر لحظه ای بود ، هنگام نزدیک شدن و همراهی با ماشین ها قسمت خطرناک را عبور می دهند و دوباره سوار می شوند. نمایشگاهی که شلوار ، سینه بند و لباس خود را در جاده گم کرده است ، به یک مانع جدی تبدیل می شود که توجه رانندگان را کم می کند و مانع حرکت می شود ، بنابراین شیطان کوچک دقیق مدتهاست که در گودال پابرهنه شده است و منتظر وحدت با طبیعت است!