دوست دختر موی سرخ پاملا شیرین از پنجره یخ زد و منتظر یک دوست بود. این مرد قرار بود هر لحظه از آنجا نشان گالری کس و کون دهد زیرا یک دختر لاغر کم رنگ او را به اتاق لعنتی دعوت کرد. دارلینگ مانند یک شلخته بوهم رفتار کرد: او یک ستون توری زرق و برق دار را پوشید ، کفش های پاشنه دار خود را پوشید ، آرایش کرد و به این شکل تصمیم گرفت که منتظر معشوق خود باشد ، غافل از قوانین رفتاری شایسته. یک بازیگر متکبر بدون تماس به خانه راه می رفت ، زیرا او با اطمینان می دانست فیفا از پنجره خیره شده است ، بی صدا با فشار به کلیت خود و در خواب از رابطه جنسی مقعد جادویی. هاهال از پشت آمد ، گویی موجودی قرمز رنگ عروسک را گرفته بود ، انگشتانش را درون فلپ قرار داد و سطح روغن کاری سوراخ را با هیجان چک کرد. سوراخ شلوغ بود ، دیوارهای داغ آن کشویی بودند ، که نشان از تمایل عضو برای حضور در محل دارد!