این همه به نوعی به خودی خود اتفاق افتاد. یک دوست قدیمی که سالها او را ندیده بود به دوستش ، با کوس تنگ متحرک او زندگی کرد. البته یک جلسه طوفانی ، سرگرمی و خاطراتی به وجود آمد. و بنابراین ، یک بار ، نامزدش از او خواست که در بین دخترهایش یک کودک زیبا پیدا کند که بتواند دوستش را در رختخواب نگه دارد. آن مرد خوش تیپ بود و اگر می توانست به رختخوابش می پرید و او با یک نقشه حیله گری پیش می آمد. من به دوستم تماس گرفتم ، یک عاشق سکس عالی ، و او او را به من شب برگشت. بعد از جشن بزرگ ، همه خوشحال بودند و فقط یک چیز را می خواستند: تختخوابی کمتر لوکس. اینجاست که نقشه او کار کرده است! جوجه همه را دعوت به لعنتی در یک تختخواب کرد و بدون هیچ مشکلی ابتدا لباس خود را انداخت. سپس همه چیز مانند یک گلوله برفی شروع شد. لباسها در جهات مختلف پرواز می کردند ، بدنهای برهنه و جوان برهنه در هم تنیده در تمایل عصبانی و ناله شهوانی از شلخته های دائمی بی پایان در اتاق آویزان شده اند. و پاهای بلند و باریک بلند شد و پس از آن ایستاده ، و اعضای درخشان را در ماسکهای بی شرمانه آنها جاری کرد. و سپس آنها برای شادی معشوقه خانه کاملاً مبادله کردند ، و تا صبح همان موقع لعنت کردند ، تا اینکه خوابیدند ، در آغوش گرفتند ، و با تقدیر چسبناک ضخیم شدند.