عزیز لرا-والرا ، از دیدن دوست برادرش ، که او مدتهاست عاشقش بوده ، و با او که حتی یک بار بوسه کرده بود ، بسیار خوشحال شد! این دختر تازه آمادگی خود را برای امتحان نهایی جلسه تابستان به پایان رسانده بود و واقعاً دوست داشت با دوست پسر خود نزدیک تر صحبت کند. دوست پسر نیز می خواست با کودک باشد ، اما یک "نزدیک" کاملاً متفاوت در سرش چرخید. او به او نزدیکتر نشست ، تکیه داد و سعی کرد لبهایش را با خود پیدا کند ، او بلافاصله پاسخ داد ، و دهان بی تاب و مرطوب را با بوسه پرشور خود جایگزین کرد. زبانهای آنها با رقص عجیب و غریب در هم تنیده شده بود ، و دستهای ماهرانه و سریع او پیراهن او را به سمت بالا می کشید و شروع به خرد کردن سینه های سینه های دختر خوشمزه می کردند و نوک سینه هایی را که زیر انگشتان جسور او سفت شده بود ، سرکوب می کردند. کودک برگشت ناپذیر جاری شد و فهمید که امروز بالاخره با هاله بکارت خداحافظی می کند. تکیه در برابر شکم ، لبهای بی تجربه میله شکاف را گرفت ، دست محکم معشوقه که سرش پایین نمی آمد ، هدف قرار گرفت و به بلعیدن ساز عالی به همان پایین کمک کرد. و این مرد ، از اولین ضربات دختر ، بخشی از وزوز را دریافت کرد ، کودک را به پشت کوبید و با انگشتان متحرک شروع به نوازش کردن صورتی صورتی کرد ، به آنها نفوذ کرد و به عکس سکسی کیر و کون الاغ باریک و توسعه نیافته خود بسط داد. سرانجام کوتی موجی از شهوت را پوشانده و به دوستش اجازه می دهد از همه جذابیت های بدن مجلل خود لذت ببرد و شیرین برای زندگی عمیق تر گدایی کند تا خودش را تقویت کند. عوضی جوان خوشحال شد که بکارت خود را از دست داد ، همه به یکباره با چنین مرد باتجربه ای.