گه عجیب و غریب برای مونیک اسکندر در بیابان اتفاق افتاد. هر روز صبح دختر پیاده روی می کند تا یوگا را در کنار کوه انجام دهد. معمولاً این ورزشکار از وحدت با طبیعت لذت می برد ، اما این بار این شرکت یک پیشانی عجیب و غریب بود که سر آن گره خورده بود. این مرد مانند یک مرد خردمند صحبت می کرد ، و با سخنان عکس سکسی کوس و کون هوشمندانه از لب های خود می ریخت ، علاوه بر این او اعتراف می کرد که یک استاد مراقبه است. در عوض آب ، جوجه ساده لوح از گوروها درس رایگان خواست. مونیک می خواست همه چاکراها را باز کند ، اما به جای سرنخ های آموزنده ، او شلوار پاهای پاره ای و صندلی در فضای باز پیدا کرد. منحرف قبل از آنكه او را به دامان طبیعت ببرد ، قربانی را چندین روز تماشا كرد.