یک عصای قدیمی در پارک می رود و از فضای هوای تازه و مناظر پاییزی لذت می برد. ناگهان دختری گریان را می بیند که پشت یک سنگ بزرگ نشسته است. او به او نزدیک می شود و مکالمه ای را شروع می کند ، که به شدت دلایل وضعیت غمناک خود را علاقه مند است. زیبایی به او پاسخ باز می دهد و همچنان به گریه بیشتر ادامه می عکس کیرکون کوس دهد. پدربزرگ ، مایل به کمک است ، بازوی او را گرفته و به خانه خود هدایت می کند. در آنجا او را در اتاق نشیمن می نشینند و با چای باشکوه او را گرامی می دارند. وقتی زیبایی کمی آرام می شود ، پدر بزرگ ماساژ آرامش بخش را به او می دهد که به آرامی به صمیمیت می رسد. پیرزن باعث می شود كه دختر كنجیلوس شود و بعد او را لگد می زند.