اولنکا دانشجو است. او از سخت ترین امتحان مکانیک نظری به خانه برگشت و بدون اینکه لباس خسته شود ، به رختخوابش افتاد و خوابید. ما باید به Olenka احترام بگذاریم - او موضوع را به خوبی آموخت و پنج سال از آن گذشت. اما قبل از امتحان ، او فقط یک ساعت خوابیده بود. پس از تغییر ، او دوست پسرش سیریل را صدا زد و گفت "عالی" است و اکنون برای استراحت به خانه می رود. سیریل تعجب کرد که چگونه چنین روز خوبی را برای اولگا به پایان برساند. جواب بلافاصله آمد - البته جنس پرشور! سیریل با ورود به خانه اولگا ، مستقیماً به اتاق خواب رفت و در آنجا دوست دختر خود را که روی تخت خوابیده بود ، یافت. سیریل روی دختر خواب خم شد و به آرامی لباس بیرونی خود را فشار داد و سینه های کوچک زیبای اولنکا را آشکار کرد. سیرل با نوازش بدن عكس كون وكوس خود ، به آرامی دختر اغواگر را کنار زد. سپس کمی خزید و وارد زبانش شد. دختر هیجان زده ناله کرد ، پس از آن ایستاد و با در دست گرفتن نمایش "69" ، آنها شروع به لذت بردن از یکدیگر کردند. سپس سیرل خواستار رابطه جنسی شد ، از اولی زیبا خواست که روی آن بنشیند. به نظر می رسید که سیرل از دوست دخترش چیزی نمی داند و اولیا قبلاً سوار اسب ها شده بود - زیرا او در حال پریدن و پریدن بر روی مرد جوان بود تا هر سواری را به او حسادت کند ...