در ابتدا به نظر می رسد که این زوج یک خانواده برهنه هستند ، اما پس از نگاه کردن به عصبانیتی که برای آنها به وجود آورد ، مشخص می شود که آقا غالب در ردیف لعنتی چه کسی است و برده بی رحمانه کیست. در عكس كون سكسى بین بازی های پرتلاش ، بچه ها درگیر فعالیت های روزمره هستند ، به عنوان مثال ، یک دختر اورسی تصمیم می گیرد برای غوطه وری در استخر غوطه ور شود تا تمام شب در بدنش دچار عذاب شود. بانوی جوان خوش تیپ پس از شنا یک بار تخلیه عاطفی و جسمی به درون آب پاشید و سپس صاحب آن در مسیر حرکت کرد و با دست آزاد او خروس را بازی کرد. آقا خواستار کالا شده بود ، اما شرارت گمراه کننده شروع به جعل برنامه هایی كرد ، بنابراین حیله گری مجبور بود او را فریب دهد و سپس او را به شدت با یك گلو عمیق مجازات كند و با خروج خروس به داخل میله. دمنده سلطنتی برای اورسی سخت بود ، خلق و خوی دوستانه مرد ، عروسک کاملاً می دانست که با انتقام های دردناک ، بی روح ، استبداد و اجبار به داشتن رابطه جنسی دهانی با گل ها به تنهایی روبرو خواهد شد. اولین توت برای بردگان درمان ادرار بود ، ادرار درخشان در دهانش و سپس "باران طلایی" روی صورتش به او اجازه نمی داد که گمان کند که در شب اوضاع بدتر از شلخته ماسوکسیست مشتاق Orsi می تواند تصور کند.