پس از برداشتن لباس رنگارنگ از سیصد سال پیش ، گدای پوست تیره ثابت کرده است که دختری جذاب با پوستهای تیره و جذابیت های باورنکردنی دارد. صاحب ویلا ابتدا توسط یکی از ساکنان اردوگاه شستشو شد که در سالهای اخیر از مکانی به مکان دیگر لب دادنسکسی منتقل شده و سپس به بررسی بیماریهای مقاربتی رسیده است. زن جوان تمیز ، ساکت و آماده هرگونه سازش بود. ثروتمند این زیبایی را به معشوقه فراخواند و از آن پس او روسری کولی را روی مبل چرمی در خانه خدمتکار جمع کرده است. این مرد اجازه نمی دهد سبزه با موهای بلند به رختخواب بیاید ، زیرا قلاب هنوز حق برقراری رابطه برابر را به دست نیاورد. کولی کولی باید ثابت کند که به دلیل خروس و عشق بزرگش نزدیک است نه اهداف خودخواهانه او.