هنگامی که یکی از دوستان خواهر کوچکتر وی برای بازدید به آنجا آمد ، کایل میسون سعی کرد جکوزی را برطرف کند. مهمان نمی دانست که دوست شغل جدیدی پیدا کرده است ، اما خیریه کراورفورد را آزار نداد. یک چیز کوچک مات و برنز برافروخته ، او را ملزم می کند که قبل از عزیمت به توالت برود ، اگرچه او مرد را در انزوا بسیار خوبی رها نمی کند ، از این گذشته ، او بارها تصور کرده است که چگونه او را لعنتی کند. یک هوتی بی پروا لباس های خود را در یک بیکینی تغییر می دهد تا یک مقعد کمی پوسیده ، یک شکاف تراشیده بین پاها و سینه های خود را که از هیجان بیرون می آید را بپوشاند. شیرین اغوا کننده به کایل می رود و بدون اجازه به جکوزی صعود می کند و باعث سردرگمی پسر می شود. به محض اینکه خیریه لباس خود را برداشته ، اضطراب به دو دلیل خوشبخت خواهد شد: نظارت همسایه از حصار و كس كير كون شهوت بیش از حد ، که از بدن برهنه یک زن پشمی متولد می شود.