الف های بوست در آستانه سال نو در حال جمع آوری هدایا بودند تا وقتی که به طور غیر منتظره ای با یک جعبه با تعجب باورنکردنی روبرو شدند ، هدایایی را ارسال کنند. دستیاران سانتا برای تحریک هیجان چندین بطری الکل نخبه ، دیلدو و قطره را دیدند. دختران دو نوشیدنی جادویی را با هم مخلوط کردند و سپس عیاشی برگزار کردند. آنها تمام شب لعنتی کردند ، صبح فرو ریختند تا در وسط اتاق بخوابند ، وقت لازم برای بسته بندی یک دسته عكس كس و كون از هدایا برای ارسال به گیرندگان را نداشتند. پیرمرد خاکستری با لباس قرمز غرق در سازماندهی بی حرمتی بود ، اما از خشم خودداری می کرد. سانتا فهمید که بخش ها همه سال ترسیده اند و از رابطه جنسی امتناع ورزیده اند ، زیرا او با ارزش ترین شخص اعتماد به نفس کریسمس بود که روحش به او اجازه نمی داد برای یک دقیقه استراحت کند. پیرمرد خزنده با پرواز باز در پنجره ایستاد و به الف ها دستور داد تا شیرینی های چرم شیرین خود را قبل از عید نوروز باورنکردنی دفن کنند.