اویلین دلای به مادر جنی سیمونز رفت و تنها کسی که نمی دانست پسر جوانی بود. خاردار طاس فیجی می خواست شلوار خود را به سرعت به دهان خیس خود برساند ، اما ناگهان با مفهوم فاحشه ای مانند همبستگی زن روبرو شد. مادر ممنوع الخروج شدن ههال در خانه ، ورق را با علامت هشدار آویزان کرد. در حالی که غریب فکر می کرد چگونه می تواند یک زن بالغ را پیشی بگیرد ، او با سخنرانی در مورد قوانین دستکاری مردان ، به اتاق خواب خود رفت. اولین قدم این بود که پسر به عکس های باز علاقه مند شد و بعد مجبور شد مجبور شود شور و شوق غیرقابل تحمل خود را به آرامی لکه دار کند ، تا اینکه ، مانند یک سگ کوچک وفادار ، در اتاق خواب به ظاهر خزنده ظاهر شد. سپس مادر پیشنهاد داد كه كاری را به او عكس كير در كوس بدهد تا او را وفادارتر از غلامان موجود در گلی کند. چگونه یک جوان را با دختر خود لعنتی کنید؟ از چنین لذت هایی ، معشوقه های تمسخر مانند فیجی ، تمایل به راه رفتن به چپ و دست و پا زدن بر روی تلیسه های دیگر را از دست می دهند.