ابلا مدتها قبل با لقب "ملکه مقعد" لقب گرفت ، همسالانش او را به شوخی فراخواندند ، و نسل بزرگتر به خاطر مشاغلی که باعث شد دختر دو پا بلند او را مشهور کند نام او را گرفت. یک بار ، زیر پله ها ، یک دانشجوی کارشناسی ارشد متوجه شد که این دختر مانند موش سکوت می کند ، هیچ سیگار در دست ندارد ، اگرچه حداقل یک "گاو" آزار دهنده باید در مکانی سیگاری مخفی بود که همه دانش آموزان از آن اطلاع داشتند. چشمان قهوه ای قهوه ای به طرز حیرت انگیزی گرد شده بود ، صورت او نشانگر درد و رنجی بود که احمق سعی کرد تحمل کند ، همانطور که دیلدو مادرش در الاغ او گیر کرد. این دختر فکر کرد که جلوی دوستانش ظاهر شود ، اما قبل از اینکه او را غرق کند ، تصمیم گرفت با پر کردن تصادفی سوراخ در سوراخ ، ابزار تعارف خود را امتحان کند. آن مرد متوجه یک عضو شبه در بیرون از غلطک های بیرون زده و بلافاصله نام مستعار را به او داد که قبل از فارغ التحصیلی از او جدا نشده بود و در انستیتوی دیگری که Abella پدر محبوب خود را برای پول درآورد ، او یک مرفه بود که با افشای یک راز سرویس جنایی را ترتیب داد. راز توسط بسیاری از پسران به اشتراک گذاشته شد که مایل بودند میوه ممنوعه را با یک خانم آموزش دیده امتحان کنند ، اما پس از اولین چوب درج شده ، بدون توضیح انگیزه ، آنها از هم گسیختند. و دلیل آن بسیار پیش پا افتاده بود - ظرفیت الاغ یک خر چند برابر قطر آلت تناسلی مرد به طور متوسط ، بنابراین هر لعنتی یک مجتمع عكس كير و كون فرومایه را تجربه کرد ، ترجیح می داد به دنبال یک جفت با یک سوراخ باریک باشد.